پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستان پنداموز وجالب از یک پدر وپسر
نوشته شده در جمعه 1 آذر 1392
بازدید : 583
نویسنده : صادق خضری

زمانيكه مردي در حال پوليش كردن اتوموبيل جديدش بود كودك 4 ساله اشتكه سنگي را برداشت وبر روي بدنه اتومبيل خطوطي را انداخت
While a man was polishing his new car, his 4 yr old son picked up a stone and scratched lines on the side of the car.

مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون انكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه نموده

In anger, the man took the child's hand and hit it many times not realizing he was using a wrench.

در بيمارستان به سبب شكستگي هاي فراوان انگشت های دست پسر قطع شد

At the hospital, the child lost all his fingers due to multiple fractures.

وقتي كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را ديد از او پرسيد "پدر كی انگشتهای من در خواهند آمد

When the child saw his father with painful eyes he asked, 'Dad when will my fingers grow back?'

آن مرد آنقدر مغموم بود كه هيچ نتوانست بگويد به سمت اتوموبيل برگشت وچندين بار با لگد به آن زد

The man was so hurt and speechless; he went back to his car and kicked it a lot of times.


:: برچسب‌ها: داستان پنداموز وجالب از یک پدر وپسر ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد